دختر عزیز مندختر عزیز من، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره

آیسان؛ دختر مثل ماه من....

از شیر گرفتن دخترم

سلام کوچولوی دوست داشتنی من. بلاخره بعد از یه پروسه سخت و نفسگیر دخترمو سه شنبه ۲۱ شهریور از شیر گرفتم. دلیل اینکه چند روز زودتر از دوسالی اینکارو کردم این بود که آیسان جون شما روز به روز بیشتر و بیشتر وابسته می‌شدی و صلاح این بود که هرچه زودتر این اتفاق بیفته . واقعا روزهای سختی رو کشیدم از اذیت شدنت اذیت شدم و با اشک ریختنت اشک ریختم ولی خیلی بهتر و منطقی تر از اون چیزی که فکر میکردم با قضیه کنار اومدی اما این احساس عذاب وجدان دائم با من بود. الان احساس میکنم چقدر بزرگتر شدی . آره دختر گلم دنیا همینه باید برای بزرگ شدن تاوان داد، تاوان از دست دادن بعضی دلخوشیها..... اما دلخوشی های جدید جایگزین میشه . نگران نباش زندگی خیلی قشنگ تر از ...
29 شهريور 1396

بعد از رفتن مادرجون...

چند روزیه مادر جون اینا رفتن و حونمون واقعا سوت و کور شده. جاشون خیلی خالیه. بعد از چند روز که مهد رفتی، اولش یه کم غریبگی کردی با مربیت اما باز باهاش رفیق شدی خداروشکر عکسایی که توی این مدت باهم گرفتیم رو از توی گوشی باباجون پیدا میکنی و یکی یکی با انگشت کوچولو و نازت نشونشون میدی، سپیده، سحر ، ساینا، آنیا... خیلی هم ناز و بامزه میگی خلاصه ماجرایی داری این روزا درگیر اینم که دیگه کم کم از شیر بگیرمت. آخه دیگه داری ماشالا خانوم میشی عسل مامان... امیدوارم بتونم این مرحله رو به راحتی بگذرونم آخه باید مواظب این باشم که ضربه روحی هم بهت وارد نشه حالا توکل بخدا. اما مطمئنم که تو خیلییییی قویتر از این حرفایی قهرمان من ...
23 شهريور 1396
1